یه پیر زن و یه پیر مرد تو یه خونه زندگی میکردن
پیره زنه موقع خواب خروپف میکرده و نمیذاشته پیر مرد بخوابه و
پیرمرد تا صبح بیدار میمونده وقتی ام که پیره زنه بیدار میشد بش میگفته که خروپف میکنی
پیر زن قبول نمیکرده و میگفت من خروپف نمیکنم. پیر مرد برای این که ثابت کنه پیر زن خروپف میکنه یه شب
صدای خروپف پیرزنه رو ضبط میکنه که وقتی پیرزن بیدارشد بش نشون بده. همون شب دیگه پیرزن از خوب پا نمیشه
تا پیر مرد صداشو نشون بده و همون صدای خروپف ضبط شده از پیرزن تا چند سال برای پیر مرد حکم لالایی رو داشته و شبا تا اون صدای خروپف رو گوش نمیداد خوابش نمی برد و عشق یعنی این........
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: مطالب عاشقانه، ،
:: برچسبها: نوشته های عاشقانه , داستان های عاشقانه , نامه عاشقانه ,,